گنجی از مسکوک رایج، گنجی از زر و سیم خالص، برای مثال وعدۀ اهل کرم گنج روان / وعدۀ نااهل شد رنج روان (مولوی - ۴۲)، گنج قارون که به زمین فرو رفت و گفته اند که پیوسته در زیر زمین روان است
گنجی از مسکوک رایج، گنجی از زر و سیم خالص، برای مِثال وعدۀ اهل کرم گنج روان / وعدۀ نااهل شد رنج روان (مولوی - ۴۲)، گنج قارون که به زمین فرو رفت و گفته اند که پیوسته در زیر زمین روان است
آسمان باستارگان. (شمس اللغات) ، شراب، گنج فراوان و بزرگ چون گنج قارون: تا به دست آورده اند از جام و می صبح و شفق زیر پای ساقیان گنج روان افشانده اند. خاقانی. تو نپرسی من بگویم نز کسی دزدیده ام کز در شاهنشهی گنج روان آورده ام. خاقانی. کوس از چه روی دارد آواز گنج باری کز نور صبح بینم گنج روان مشهر. خاقانی. خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین افسوس که آن گنج روان رهگذری بود. حافظ
آسمان باستارگان. (شمس اللغات) ، شراب، گنج فراوان و بزرگ چون گنج قارون: تا به دست آورده اند از جام و می صبح و شفق زیر پای ساقیان گنج روان افشانده اند. خاقانی. تو نپرسی من بگویم نز کسی دزدیده ام کز در شاهنشهی گنج روان آورده ام. خاقانی. کوس از چه روی دارد آواز گنج باری کز نور صبح بینم گنج روان مشهر. خاقانی. خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین افسوس که آن گنج روان رهگذری بود. حافظ
نام گنج قارون است. گویند پیوسته در زیر زمین حرکت می کند. (برهان). کنایه از گنج قارون چرا که پیوسته در زیر زمین حرکت بسوی تحت میکند. (غیاث اللغات) (آنندراج) : صاحب دلق و عصا چون عمر و چون کلیم گنج روان زیر دلق مار نهان در عصا. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 36). گوشه ای از خلق و کنجی از جهان بر همه گنج روان خواهم گزید. خاقانی
نام گنج قارون است. گویند پیوسته در زیر زمین حرکت می کند. (برهان). کنایه از گنج قارون چرا که پیوسته در زیر زمین حرکت بسوی تحت میکند. (غیاث اللغات) (آنندراج) : صاحب دلق و عصا چون عمر و چون کلیم گنج روان زیر دلق مار نهان در عصا. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 36). گوشه ای از خلق و کنجی از جهان بر همه گنج روان خواهم گزید. خاقانی
همان گنج گاو است که از جمشید بود و به دست بهرام گور افتاد. (برهان) : بهنگام جم چون سخن راندند ورا گنج گاوان همی خواندند. فردوسی. رجوع به گنج کاوس و گنج گاو و گنج گاومیش شود
همان گنج گاو است که از جمشید بود و به دست بهرام گور افتاد. (برهان) : بهنگام جم چون سخن راندند ورا گنج گاوان همی خواندند. فردوسی. رجوع به گنج کاوس و گنج گاو و گنج گاومیش شود
دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام که در 40000گزی باختر چوار و 40000گزی باختر راه شوسۀ ایلام به شاه آباد واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 130 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی گله داری و صنایع دستی زنان قالیبافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام که در 40000گزی باختر چوار و 40000گزی باختر راه شوسۀ ایلام به شاه آباد واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 130 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی گله داری و صنایع دستی زنان قالیبافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نگاهبان گنج محافظ خزانه: من مراو را در مدیحی روستم خواندم همی وین چنین باشد که خوانی گنج نه را گنج بان (فرخی)، خداوند گنج صاحب خزانه: این که برتست گنج علم خدایست چون که سوی گنجبان او نگرایی ک (ناصر خسرو)
نگاهبان گنج محافظ خزانه: من مراو را در مدیحی روستم خواندم همی وین چنین باشد که خوانی گنج نه را گنج بان (فرخی)، خداوند گنج صاحب خزانه: این که برتست گنج علم خدایست چون که سوی گنجبان او نگرایی ک (ناصر خسرو)